بایگانی برچسب برای: اسرائیل

🚨 دولت آذربایجان کمک به اسرائیل در حمله به ایران را تکذیب می‌کند اما شواهد عینی چیز دیگری می‌گوید/ ایران باید از باکو حساب‌کشی کند

به گزارش آرمان آرا روزنامه خراسان نوشت: بر اساس اظهارات رسمی سفیر ایران در ارمنستان، اطلاعاتی در اختیار مقامات کشور قرار گرفته است که حکایت از احتمال ورود برخی ریزپرنده‌ها از خاک همسایگان شمالی به داخل ایران دارد.

همین داده‌ها کافی بود تا رئیس‌جمهور ایران در تماس مستقیمی با الهام علی‌اف، خواستار انجام تحقیقات دقیق و ارائه گزارش رسمی در این‌باره شود. واکنش رسمی باکو اما حاوی انکار کامل این ادعاها بود. وزارت امور خارجه آذربایجان با صدور بیانیه‌ای ضمن «بی‌اساس» خواندن این گمانه‌زنی‌ها، اعلام کرد تاکنون هیچ مدرک معتبری مبنی بر استفاده از حریم هوایی یا خاک آذربایجان برای عملیات نظامی علیه ایران ارائه نشده است.

اما به نظر می‌رسد این موضع‌گیری نتوانسته پاسخگوی تمام نگرانی‌های مقامات کشورمان باشد؛ چرا که شواهد میدانی و همچنین روندهای دیپلماتیک سال‌های اخیر در روابط باکو و تل‌آویو، از پیوندی عمیق و راهبردی خبر می‌دهند که نمی‌توان در تحلیل این رویداد از آن چشم پوشید.

نخست، باید به افتتاح رسمی سفارت آذربایجان در اسرائیل اشاره کرد که پس از سه دهه صورت گرفت و بلافاصله با راه‌اندازی سفارت اسرائیل در عشق‌آباد، تنها چند کیلومتر آن‌سوتر از مرزهای شرقی ایران، تکمیل شد. این تحرکات دیپلماتیک، نشانه‌ای آشکار از هماهنگی‌های فرامنطقه‌ای تل‌آویو در نزدیکی مرزهای ایران است.

تل‌آویو طی یک دهه گذشته کوشیده تا جایگاه خود را به‌عنوان شریک نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی جمهوری آذربایجان تثبیت کند؛ همکاری‌ای که نقطه اوج آن را می‌توان در جنگ دوم قره‌باغ مشاهده کرد؛ جایی که پهپادهای انتحاری رژیم صهیونیستی  نقشی کلیدی در پیروزی باکو ایفا کردند.

در سوی دیگر، وابستگی متقابل اقتصادی میان این دو بازیگر نیز قابل توجه است. آذربایجان از اصلی‌ترین تأمین‌کنندگان انرژی اسرائیل به شمار می‌رود و در مقابل، یکی از بزرگ‌ترین دریافت‌کنندگان تجهیزات پیشرفته نظامی و فناوری‌های نظارتی از تل‌آویو محسوب می‌شود. در چنین بستری، اگر فرضیه بهره‌گیری اطلاعاتی یا عملیاتی رژیم صهیونیستی از خاک آذربایجان برای حمله به ایران حتی به‌طور غیرمستقیم تأیید شود، آن‌گاه تهران ناچار خواهد شد ترتیبات امنیتی خود را در مرزهای شمالی بازتعریف کرده و نسبت به آینده روابط با باکو تجدیدنظر کند.

آن‎چه مسلم است این‎که ادامه این مسیر برای آذربایجان بدون هزینه نخواهد بود. در نهایت، باید تاکید کرد که چنان‎چه نقش آفرینی باکو در تجاوزات رژیم صهیونیستی محرز شود، تهران می بایست یک بار برای همیشه تکلیف خود را با باکو مشخص کند.

21302

🚨 استاد دانشگاه کلمبیا: ایرانی‌ها اسرائیل را تحقیر خواهند کرد و سپس حساب خود با خانواده پهلوی را تسویه می‌کنند

ترفند پرزرق‌وبرق ترامپ در تظاهر به مذاکره پیش از بمباران آخر هفته، فقط یک ترفند سیاسی احمقانه نبود. اسرائیل یک نهاد مستقل نیست. این یک انبار تسلیحاتی پادگانی است که برای خدمت به منافع صاحبان و حامیانش وجود دارد. اسرائیل و حامیان آمریکایی و اروپایی آن، دهه‌ها ایران را به عنوان دشمن اصلی خود معرفی کرده‌اند، که همیشه در آستانه ساخت بمب اتمی برای شلیک به اسرائیل است.

این یک دروغ آشکار است که توسط یک مستعمره‌نشین که خود بر روی یک انبار عظیم هسته‌ای، در کنار زرادخانه‌ای مرگبار از سلاح‌های متعارف که برای ویران کردن غزه و ارتکاب نسل‌کشی علیه مردم فلسطین استفاده شده است، قرار دارد.

هر فرد عاقلی موافق است که نه ایران، نه اسرائیل و نه هیچ کشور دیگری هرگز نباید سلاح هسته‌ای داشته باشند. اما آیا صهیونیست‌های نسل‌کش که هنوز درگیر قتل عام گسترده فلسطینیان هستند، واقعاً در موقعیتی هستند که انگشت اتهام را به سمت ایران نشانه بگیرند و شروع به بمباران آن کنند؟ آیا ایالات متحده، تنها کشوری که واقعاً بمب‌های هسته‌ای – در طول جنگ جهانی دوم – بر روی ژاپن انداخته است، در چنین موقعیتی قرار دارد؟ آیا اروپایی‌ها، با کوله‌بار سنگین فاشیسم استعماری خود، در این موقعیت هستند؟ البته که نه.

حواس‌پرتی مرگبار

ترس از دستیابی ایران به بمب هسته‌ای یک بهانه و یک ترفند است. اسرائیل و حامیان صهیونیست آن در ایالات متحده و اروپا، ایران را به عنوان دشمن شماره یک خود معرفی کرده‌اند و اکنون به آن حمله کرده‌اند تا بهانه‌ای برای منحرف کردن توجه از فلسطین باشند. در حال حاضر، درحالی‌که توجه جهان به ایران جلب شده است، اسرائیلی‌ها مشغول کشتن فلسطینی‌های بیشتر و دزدیدن سرزمین‌های بیشتر هستند.

ایران یک حواس‌پرتی مرگبار و یک طعمه است. تصور اینکه اسرائیلی‌ها در مرحله بعد به دنبال پاکستان، ترکیه، یمن یا هر کشور دیگری بروند، دور از ذهن نخواهد بود تا بتوانند توجه را از فلسطین منحرف کنند. بنابراین، پاسخ مناسب به این حواس‌پرتی نخ‌نما بسیار ساده است: تمرکز بر فلسطین، جایی که صهیونیست‌های نسل‌کش همچنان به قتل عام ده‌ها هزار غیرنظامی ادامه می‌دهند.

یکی از مضحک‌ترین ترفندهای تبلیغاتی کمپین اسرائیل در ایران، ارسال پیام‌های پرزرق‌وبرق بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر، به «مردم بزرگ ایران» بوده است، یک ترکیب احمقانه و اسف‌بار با هدف برانگیختن مخالفت در ایران به نفع خودش. مخالفت مشروع در ایران از ریشه‌های مردمی سرچشمه می‌گیرد و نه می‌توان آن را با چنین تبلیغات زننده‌ای دستکاری کرد و نه با خبرچینان بومی که به رسانه‌های اسرائیلی می‌گویند بمباران ایران دموکراسی به ارمغان می‌آورد. درحالی‌که ایرانیان تنوع گسترده‌ای از دیدگاه‌های سیاسی دارند، اجماع اساسی بر اساس اهمیت دفاع از میهن‌شان شکل گرفته است. ایران یک تمدن باستانی ریشه‌دار است که هر ایرانی گنجینه و خاطره‌ای زنده از آن است.

ایرانیان ممکن است از نخبگان حاکم خود راضی نباشند، و به حق هم همینطور است اما نه پس از اینکه گروهی از دزدان که قصد دزدیدن سرزمین‌های فلسطینیان را دارند، شروع به بمباران میهن‌شان کرده باشند. ایرانیان در حال دفاع از میهن خود هستند. حاکمیت ملت‌ها متعلق به خود ملت‌ها است، نه به حاکمانی که امروز ممکن است باشند و فردا ممکن است نباشند. نهادهای استعماری-مهاجرتی مانند اسرائیل، ایالات متحده، کانادا و استرالیا از درک این واقعیت عاجزند.

سایت‌های هسته‌ای بمباران شده توسط اسرائیل و ایالات متحده، دارایی ملت ایران هستند، نه صرفاً دارایی حکومت. ایرانیان صاحب میهن خود هستند. این یک واقعیت ساده است که صهیونیست‌های نسل‌کش که در حال ساختن یک رویای واهی در سرزمین دیگران هستند، هرگز آن را درک نخواهند کرد. اسرائیل در این نبرد با ایران شکست خواهد خورد و این شکست تأثیر کاتالیزوری بر مردم سراسر منطقه خواهد داشت: فلسطینی‌ها، لبنانی‌ها، سوری‌ها و یمنی‌هایی که از سرزمین خود دفاع می‌کنند. همچنین رژیم‌های حاکم بی‌جرأت عرب را که با امضای توافق‌نامه‌های وهم‌آلود ابراهیم، ​​به قتل عام فلسطینی‌ها توسط اسرائیل کمک و تشویق می‌کنند، بی‌ثبات‌تر خواهد کرد.

ورق برمی‌گردد

رژیم صهیونیستیِ نسل‌کش و مبتذل در تل‌آویو همیشه در بازی با کارت‌هایش زیاده‌روی می‌کند. اکنون ورق علیه آن برگشته است. اگر رهبران اسرائیل واقعاً فکر می‌کردند که موج دانشجویان بی‌گناه و آرمان‌گرا که در دانشگاه‌ها برای اعتراض به نسل‌کشی غزه اردو زده بودند، تهدیدی کلیدی برای ایدئولوژی جنایتکارانه‌شان است، صبر کنند تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد.

امروز، از همان مرکز ملی‌گرایی آمریکایی که اسرائیلی‌ها فکر می‌کردند تحت کنترل آنهاست، یک جریان رادیکال ضدصهیونیستی در حال شکل‌گیری است. فقط به افرادی مانند تاکر کارلسون، استیو بنن، نماینده کنگره مارجوری تیلور گرین و میلیون‌ها آمریکایی که آنها نماینده آنها هستند گوش دهید. کسانی که از صهیونیست‌های نسل‌کش که جنگ‌های پی در پی را به آنها تحمیل می‌کنند، خسته و دلزده شده‌اند. آنها دیگر این را تحمل نخواهند کرد.

خصومت ابدی، تزلزل‌ناپذیر و بی‌پایان مردم ایران نسبت به تل‌آویو و حامیانش در واشنگتن چیزی است که این تهاجم نظامی ایجاد کرده است. اسرائیل و ایالات متحده به سرزمین فردوسی، حافظ و مولوی، تا نیما یوشیج و فروغ فرخزاد حمله کرده‌اند. این نمادها، این ملت را در برابر تهاجم نهادی که چهره‌های برجسته‌اش شامل تئودور هرتزل، دیوید بن گوریون، باروخ گلدشتاین و دیگر تروریست‌های درجه یک هستند، متحد نگه خواهند داشت.

اسرائیل برنامه هسته‌ای ایران را نابود نکرد. اگر هم اتفاقی افتاده باشد، ممکن است شتاب تهران برای دستیابی به بمب‌های هسته‌ای تسریع شود. اگر ایران اکنون تصمیم بگیرد برای دفاع از خود در برابر این هیولایی که بر زندگی و معیشت کل منطقه سایه افکنده است، کاملاً هسته‌ای شود، هیچ کس نمی‌تواند ایران را سرزنش کند.

کلیشه قدیمی واشنگتن، مبنی بر اینکه این حمله نخبگان حاکم در ایران را تقویت کرده است، ناقص است. این حمله، دولت را بی‌اهمیت کرده است. مردم ایران اکنون مسئول سرزمین مادری خود هستند و اسرائیل هرگز پایان این سرزمین را نخواهد دید. مردم ایران هرگز هیچ قدرت خارجی را به خاطر حمله به سرزمین مادری‌شان، نابودی زیرساخت‌های آن و قتل عام غیرنظامیان بی‌گناه فراموش نمی‌کنند یا نمی‌بخشند. مردم ایران نه با بمب یا موشک، بلکه با خاطرات طولانی، عزم راسخ و تحقیر مطلق ماشین نظامی قاتل اسرائیل، به سراغ آن خواهند آمد. آنها همچنین به سراغ خانواده خائن پهلوی و نسل جدید جاسوسان بومی که در ایالات متحده ظاهر می‌شوند تا میهن‌شان را تحقیر کرده و برای اسرائیل هورا بکشند، خواهند رفت.

افسانه‌ها می‌گویند وقتی اسکندر کبیر بیش از دو هزار سال پیش به ایران حمله کرد و آریوبرزن، میهن‌پرست ایرانی، تلاش شجاعانه‌ای برای دفاع از میهن خود انجام داد، یک چوپان خائن به اسکندر کمک کرد تا ارتش ایران را دور بزند، بسیار شبیه به مدل افیالتس یونانی که در نبرد ترموپیل به مردم خود خیانت کرد. ما نام آن چوپان خائن را نمی‌دانیم، اما نام جاسوسان بومی که امروز برای اسرائیل هورا می‌کشند را می‌دانیم و آنها را پاسخگو خواهیم کرد.

21302

🚨 حُسنِ یونس/ درباره فرمانده مدافع حرم که به‌دست اسرائیل شهید شد 

به گزارش آرمان آرا، فیلم آقای اصغر (پاشاپور) را یادتان هست؟ همان که خیلی‌های‌مان بیش از صدبار دیدیمش؛ آقای اصغر شدیداً دل‌نگران حاج قاسم است که باز هم به خط مقدم و چندصدمتری داعشی‌ها آمده؛ به هر دری می‌زند که جلوی جلوتر رفتن حاج قاسم را بگیرد؛ حاجی زیر بار نمی‌رود و می‌گوید؛ «آقای اصغر، خجالت بکش، من را از گلوله می‌ترسانی؟»، تا اینجای فیلم را خیلی‌هایمان توجه کرده‌ایم، اما یک جا را بعضی‌هایمان شاید کمتر! حاجی و آقای اصغر که پیاده به‌سمت جلوترین سنگرها می‌روند این مکالمه شکل می‌گیرد:

حاج قاسم: اصغر!

اصغر پاشاپور: جانم، حاج آقا!

حاج قاسم: من که می‌دونم یونس بهت زنگ زده گفته نذار حاجی جلوتر بره…

خبرگزاری تسنیم در مطلبی به قلم عبدالله عبداللهی نوشت: اسم «حاج‌یونس» (ابوالفضل نیکویی) را اولین بار اینجا شنیدم؛ از آن زمان مدام به این فکر می‌کردم که این حاج‌یونس کیست که حاجی را با آن عظمت و کاریزما که همه هم عاشقانه دوستش داشتند و هم شدیداً از او حساب می‌بردند، این‌طور حراست و حفاظت می‌کند؛ حتماً از همان کاریزماها و ابهت‌های حاجی در اوست که می‌تواند به فرماندهان بگوید؛ «نگذارید حاجی جلوتر برود!».

نادیده مقهور ابهتش و شیفته جذبه‌اش شده بودم؛ معروف بود که حاج قاسم نیروهایش را مثل بچه‌هایش مراقبت می‌کرد؛ مدام تماس می‌گرفت؛ روز و شب و نیمه‌شب؛ از احوال و کارشان می‌پرسید؛ دقیقاً همان‌طور که پدرومادرها نگران و مراقب فرزندشان هستند؛ حالا این یونس کیست که همین حس را نسبت به حاجی دارد و این‌قدر عاشقانه و مداوم مراقبتش می‌کند؟

چندصباحی به همین شکل سپری شد؛ تا اینکه سال ۱۴۰۲ با جمعی از رسانه‌ای‌ها (از اصولگرا تا اصلاح‌طلب) به سوریه رفتیم، عصر همان روز اوّل گفتند؛ «میهمانی داریم که می‌خواهد ماجرای سوریه را به شما توضیح دهد.»؛ چند دقیقه بعد وارد شد، چهره‌ای مثل ماه، اندامی رشید؛ از آنها که آدم مجذوب کاریزمایش می‌شود؛ میزبان گفت؛ «ایشان حاج‌یونس است»! برق از سرم پرید؛ کسی او را نمی‌شناخت؛ یعنی اصلاً کسی از جمع ما، او را ندیده بود، خیلی‌ها ندیده بودند؛ حاج‌یونس واقعاً روبه‌روی ما ایستاده بود و من آن‌قدر از این‌که قهرمان رؤیاهایم را دیده‌ام ذوق کرده بودم که حد نداشت؛ او حتی از آن چیزی که در ذهن می‌پروراندم‌ هم ابهت‌ بیشتری داشت، وقتی لب به سخن‌ گشود، شیرینی کلامش هم به جذبه ظاهرش اضافه می‌شد؛ می‌گفت؛ “من اصلاً سیاسی به آن معنایی که در ذهن‌هاست نیستم (حتی با اغراق می‌گفت؛ «سیاست هم بلد نیستم”)؛ با شما سیاسی حرف نمی‌زنم، من فقط ماجرا را به شما می‌گویم؛ خودتان هرچه خواستید جمع‌بندی کنید».

هشت سال در سوریه بود؛ سوریه را موبه‌مو می‌شناخت؛ کوه به کوه، دشت به دشت؛ صحرا به صحرا؛ گروه به گروه، قبیله به قبیله، مذهب به مذهب، حتی بسیاری از نظامیان و سیاسیونش را نفر به نفر؛ تحولات جغرافیای سوریه را لحظه به لحظه در آن هشت سال یادش بود.

حُسنِ یونس/ درباره فرمانده مدافع حرم که به‌دست اسرائیل شهید شد 

در آن‌چندروزی که با او بودیم، در جلسه و در میدان، لحظه به لحظه وقایع سوریه را روایت کرد، از ناگفته‌ها گفت و از تحلیل بهتر برخی گفته‌ها و شنیده‌ها، اصلاح‌طلبها را بیشتر تحویل می‌گرفت و به آنها بیشتر توضیح می‌داد تا تصور نکنند که این نبرد مقدس، جناحی و حزبی و یا صرفاً ایدئولوژیک بوده است؛ آن‌قدر واقعی همه را دوست داشت که حتی یک نفر تصور نمی‌کرد که می‌خواهند از خودش یا ذهنش یا قلمش استفاده ابزاری کنند. بسیاری از بچه‌ها از جمله اصلاح‌طلبان آن‌قدر به او و صداقت و شخصیتش در این چند روز اعتماد یافته بودند که روز آخر، برخی از آنها قبل و بیش از بقیه حاج‌یونس را در آغوش می‌کشیدند و سخت‌تر از بقیه دل می‌کندند.

در ماشین و یا هواپیما که می‌نشستیم دقایق طولانی فقط نگاهش می‌کردیم؛ چقدر این بشر دوست‌داشتنی‌ بود؛ کنار توضیح ماجرای سوریه، مدام از نبوغ و عرفان حاجی می‌گفت؛ از مهربانی حاجی می‌گفت…، و ما هرچه می‌گفت بخش مهمی از آن صفات را در خود حاج‌یونس هم می‌دیدیم.

در کنار آن ابهت، اضطراب هم می‌دیدیم؛ عجب! انسانی که همه عمرش را در نبرد با اشرار و دشمنان گذرانده، داعش را در چندقدمی دیده، حتی یک لحظه جا نزده، حالا به‌وقت پیروزی، از چه مضطرب است؟ به‌همراه شهید همدانی و یکی دو نفر دیگر، حاج‌یونس جزو اولین افرادی بودند که برای مقابله با توطئه اسرائیل و رفقای تروریستش، به سوریه رفته بودند؛ همان جمع کوچکی که حاجی بهشان گفت؛ «دستتان را می‌بوسم، شب و روز نخوابید،‌ امّا نگذارید سوریه به دست تکفیریها و تروریستها بیفتد!»، آن جمع موفق شده بودند؛ یونس یکی از ارکان اصلی این موفقیت عظیم بود؛ اما چرا مضطرب بود؟ پاسخش دشوار نیست؛ می‌ترسید بدون شهادت از دنیا برود.

این را نه‌فقط در سوریه، بلکه در این دو سال پس از آنکه بعضاً حالی از ما می‌پرسید هم می‌دیدم. من خیلی کم قربان‌صدقه کسی می‌روم؛ امّا نمی‌دانم چرا از همان ابتدا، همه‌اش دوست داشتم قربان‌صدقه حاج‌یونس بروم؛ یکی از آن جهت که حس می‌کردم از برخی جهات نزدیک‌ترین آدم به حاجی است که رفتنش، داغ سردنشدنی به دل همه‌مان گذاشت، اما این همه ماجرا نبود؛ حاج‌یونس خودش هم بزرگ بود؛ ماه بود؛ هم چهره‌اش هم خلقیات و روحیه‌اش، هروقت پیام می‌داد یا تماس می‌گرفت که حالی بپرسد، اولش ناخودآگاه قربان‌صدقه‌اش می‌رفتم؛ «فدات شم حاجی؛ دورت بگردم.»، او امّا همیشه آخر حرفها می‌گفت؛ «دعا کنید شهید شم».

حدود چهل و چند روز پیش که توفیق شده بود عازم حج شوم، به‌ناگاه دیدم حاجی از مشهد پیام داده است؛ «در حرم امام رضا(ع) دعاگوتم.»، گفتم؛ «من هم احتمالاً فردا عازم مدینه هستم و ان‌شاءالله همه‌جا در این سفر حج به‌یاد شما و دعاگوی شما خواهم بود.»، و حاجی همان حرف را باز هم تکرار کرد؛ «دعا کن شهید بشم».

حاجی نهایتاً به‌دست رذل‌ترین و شقی‌ترین رژیم‌ها شهید شد؛ با عظمت رفت؛ اصلاً اگر حاج‌یونس شهید نشود، چه‌کسی شهید شود؟ حیف نیست چنین انسان‌های مافوق، بدون شهادت بروند؟ رفتن آنها حتماً برای ما خسارت بزرگ و داغ سنگین است، امّا برای خودشان چه؟ اگر شهید نشوند، اصلاً قانون خدا برای ما زیر سؤال می‌رود؛ امثال من بمیریم و حاجی هم بمیرد؟ نه، این‌طور نیست؛ حاج‌یونس‌ها شهید می‌شوند و زنده‌اند و این دلهای امثال من است که مرده.

حاج‌یونس؛ به‌رسم همیشه، فدات شم، دور سرت بگردم، کمکمون کن…!

2323
 

🚨 آزوی ما این است که ادامه‌دهنده شایسته‌ای برای راه روشن شهیدان باشیم